رمان دخترك الماسی پارت 1

دخترك مجهول👸🏻🌿 · 20:07 1402/05/08

پارت 1
رمان طنز، عاشقانه، پلیسی، جنایی، و پر از ماجراهای جورواجور

دوستان درمورد رمان باید بگم که دارای صحنه های بی ادبانه هست اگه از رمان های که توش ازکلمه های بی ادبانه استفاده میشه خوشتون نمیاد از خوندن رمان صرف نظر کنید والبته غلط، املایی هم داره اگه خوشتون نمیاد نخونید پلیز:/🍇🍷

از لا به لای در شکلاتی رنگ نگاهی به داخل انداختم، بغض کم کم گلویم را فشار میداد باز سلیم خان بی دلیل خواهرم را کـ.تک میزد؛ میخواستم وارد شوم جلویش را بگیرم اما قدرت من کجا قدرت سلیم خان کجا؟

عمرا نمیتوانستم جلویش را بگیرم بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخره وارد شدم و خواهرم را محکم بغل کردم که سوزش عجیبی تنم رو میسوخت و درد میکرد،

_دختره ی احمق بلند شو

بازومو گرفت میخواستم مقاومت کنم ولی با یه حرکت روی میز پرتم کرد سرم خون میـومد و خیلی درد میکرد

اومد کنارم نشست و بلندم کرد سرمو نگاه کرد وگفت

_کی، بهت گفت بیای از این عفریته دفاع کنی ها

حالا خوب شدی برو سریع سرتو پانسمان کن

و دوباره شروع کرد به کتک زدن خواهرم

اشک های گرم گونه هایم را نوازش میکرد و ناله های خواهرم از درد مرا نیز وادار به گریستن میکرد...

 

بعد از اینکه سلیم خان از زدن خواهرم دست برداشت خواهرم را بغل کردم و به سمت اتاقم حرکت کردیم

+خواهر خوبی؟

درحالی که داشت روی قسمت های کبود شده بدنش پماد میزد گفت

_من خوبم حالا تو چرا اومدی جلوم هاا؟

ببین کمرت کبود شده اونور کن ببینم

دستاشو روی کمرم احساس کردم که سوزشی عمیق به همراه داشت،

بعد هم با حس سردی پماد روی زخمم سوزشش بیشتر شد

+میگم ابجی

_هااان؟

+بیا از اینجا بریم

و بعد صورتمو برگدوند و رو پیشونیم هم پماد زد

_کجا بریم؟

+یه جای دور که سلیم اونجا نباشه

تک خنده ای کرد

_مثلا کجا؟

+ابجیی میگم بیا فرارر کنیم

_چی فرار چه فراری دیونه شدی

+ابجی ببین سلیم هروز مست میکنه کتکت میزنه

اذیتت میکنه پس چرااا اینجا میمونیم هاا

_جای دیگه ای رو نداریم خب مجبوریم باید تحمل کنیم

+گوش کن به حرفم بیا بریم یه شهر دور سلیم مارو نمیتونه پیدا کنه خب؟

_دیونه نشو عسل ما چجوری اینکارو کنیم مگه درآمدی داریم پولی داریم که خرجمون رو بدیم بعدم هرجا بریم سلیم میاد پیدامون میکنه و سر هردومون رو جدا میکنه دیگه از این حرفا نزن

... تجربه نشون داده بود که بحث کردن با خواهرم کله شقم بی فایدس پس بیخیال از خونه زدم بیرون،

دوستای زیادی نداشتم که برم پیششون تنها کسی که ارومم میکرد تو این وضع عمه گلی بود،

اروم توی کوچه قدم میزدم بچه ها درحال توپ بازی بودن و صدای خندیدن و فریادشون کل محلو گرفته بود از کنار خونه ای عبور کردم که بوی خوش گل محمدی به مشامم رسید،

یک گل کندم و از اونجا حرکت کردم بعد از رد کردن چندتا کوچه به اخرینش رسیدم، که بهراد ولگرد و اراذل محل جلوم سبز شد

_سلام چشم ابی من با این عجله کجا؟

+به توچه اسکل از جلوم برو کنار و گرنه..

_وگرنه چی

بهم نزدیک سد

+وگرنه پدرتو درمیارم

سنگی برداشتم و محکم زدم به سرش والفرار

در حالی که از ترس داشتم میمردم بلند بلند میخندیدم

_اهه روااانی میکشمتت

داستم همینجوری میدویدم که خونه عمه گلی رو رد کردم زدم رو ترمز و بعد عقب رفتم فرمونو همینجوری گرفتم و تصادف کردم با در جگری رنک عمه گلی و بعد با پا عین گاو وحشی میکوبیدم به در نگاهی به بهراد انداختم افتاده بود وسط کوچه و از درد به خودش میپیچید

+حقته خر شرک

حواسم نبود که در باز شده و لگد محکمی زدم وسط پای فرهاد _اهههه با نعره فرهاد به خودم اومدم

+وای ببخشید خواستم به در لگد بزنم به تو خورد

فرهاد رو کنار زدم...

وحیاط رو نگاه کردم

_چی شده چرا درو اینجوری مثل وحشیا میزنی مگه سگ دنبالت کرده؟

+دنبالم کرده، ولی سگ نه گاو دنبالم کرده

با تعجب داشت نگام میکرد که گفتم
+عمه گلی کجاست؟

با دست به سمت اتاق عمه گلی اشاره کرد

دستمو به نشونه خدافظی بالا اوردم و گفتم

+ممنون خدافس روز شما بخر خسته مباشید

در اتاق رو آروم باز کردم و به عمه گلی که داشت قرآن میخوند نگاه کردم اهسته و بیصدا وارد شدم و کنار عمه گلی نشستم و منتظر موندم تو قران خوندنش تموم شه بعد از چند دقیقه قران رو بوسید و گذاشت روی طاقچه قدیمی _سلام دختر خوشگلم

با لبخند جوابشو دادم+علیک سلام

خم شد و صورتمو بوسید و مرا به سمت اتاق کناری دعوت کرد _خوبی دخترم چهخبرا خواهرت خوبه؟

+مرسی خوبیم عمه جون خبرای همیگشی

و با اشفتگی سرمو انداختم پایین

باافسوس نگام کرد و گفت_ خبری شده؟ باز بین عایشه و سلیم دعوایی شده

با ناراحتی سرمو تکون دادم...

چونه مو گرفت و سرمو بلند کرد

_اشکال نداره دخترم میگذره بالاخره یه روزی خدا حق سلیمو میذاره کف دستش

داشت نگام میکرد که با تعجب انگار که تازه چیزیو فهمیده داد زد

_عسل چت شده سرت چی شده زخمیه؟

بلند شد تا بره داروی گیاهی بیاره و بزنه به زخمم که گفتم